{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
افسوس.....................................آمده بودم توراببینم.................شمارا دیدم......
مرا به تـــــرســـش فروخــــت آهـــای ملــــت این روزها قیمـــت ترســ آن قــدری هست که از عشــــقت بگــــذری. . . . .
چه سخت است تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی، و دل سپردن به قبرستان جدایی، وقتی میدانی پنجشنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه بخواند...
گیریم هرگز دستانت در دستانم قفل نشد گیریم آغوشت هیچ وقت مال من نباشد اما..... گیر این گیر یم ها نیستم..... من تا ابد گیر چشمان توام ..... گیر دوست داشتنت
بـه مـن حـق بـده... درایـن مـاه رمـضـان,سـرافـطار.. بـاهمـه نـخـوردنهـایـم,روزه گـرفـتنهایـم.. بـاز میـل بـه خوردن نداشته بـاشـم!!! ایـن بـغض هـا که تـو بـه خـوردم می دهـی سـیـرسـیرم مـی کـنـد....!!!
مثل باران هاي بي اجازه وقت و بي وقت در هوايم پراكنده اي... و من بي هوا ناگهان خيسم از تو....
دلخور نباش، مقصر خودت بودی! دسته کلید علاقه که گم شد،باید تعویض میکردی قفل تمام ارزوهارا...
اشتياقي كه به ديدار تودارد دل من دل من داند ومن دانم ودل داند ومن...
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم خیـــره مـــی مـــاند
قول داد تا اخر دنيا بماند سر قولش هم ماند...همان روزي كه رفت براي من اخر دنيا بود.
بايد حس فوق العاده اى باشه...حسى که من تاحالا لمسش نکردم...اينکه : شعرايى ک باتموم احساست مى نويسى مخاطب داشته باشن....!!!تو درک نمى کنى منو...هيچوقت.....
این روزهایم به "تظاهر"میگذرد.تظاهر به بی تفاوتی. به بیخیالی . به اینکه مهم نیست!! وچه سخت میکاهد از جانم این نمایش لعنتی......
بزار تو حال خودم باشم..... نمیخوام رویاهای تو از هم بپاشن.....
به فرض که برای دل کندن از تو، از هفت خوان گذشتم؛ با خوان هشتم - چشم هایت - چه کنم...؟!
دِلـَـــــمــ ؛ گـ ـاهے ميــگيـــ ـرَد ! گـ ـاهے ميــ ـسوزَد ! و حَتے گــ ـاهے ، گــ ـاهے نـَ ـه _خِيــلے وَقتـــ هـ ـا_ ميـــ ـشِکَند ! امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد ...
قـلـبـم را بـه كـفـش هـايـت مـيـدوزم تـا بـا هـر قـدم كـه دورتـر مـيـروي زخـمـي تـازه بـردارد!
افسوس.....................................آمده بودم توراببینم.................شمارا دیدم......
مرا به تـــــرســـش فروخــــت آهـــای ملــــت این روزها قیمـــت ترســ آن قــدری هست که از عشــــقت بگــــذری. . . . .
چه سخت است تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی، و دل سپردن به قبرستان جدایی، وقتی میدانی پنجشنبه ای نیست تا رهگذری بر بی کسی ات فاتحه بخواند...
گیریم هرگز دستانت در دستانم قفل نشد گیریم آغوشت هیچ وقت مال من نباشد اما..... گیر این گیر یم ها نیستم..... من تا ابد گیر چشمان توام ..... گیر دوست داشتنت
بـه مـن حـق بـده... درایـن مـاه رمـضـان,سـرافـطار.. بـاهمـه نـخـوردنهـایـم,روزه گـرفـتنهایـم.. بـاز میـل بـه خوردن نداشته بـاشـم!!! ایـن بـغض هـا که تـو بـه خـوردم می دهـی سـیـرسـیرم مـی کـنـد....!!!
مثل باران هاي بي اجازه وقت و بي وقت در هوايم پراكنده اي... و من بي هوا ناگهان خيسم از تو....
دلخور نباش، مقصر خودت بودی! دسته کلید علاقه که گم شد،باید تعویض میکردی قفل تمام ارزوهارا...
اشتياقي كه به ديدار تودارد دل من دل من داند ومن دانم ودل داند ومن...
دلت را هنـــگــامــی غم مـی گیــرد که نــگــاهــت به دستـــانِ گـــره خورده ی دو آدم خیـــره مـــی مـــاند
قول داد تا اخر دنيا بماند سر قولش هم ماند...همان روزي كه رفت براي من اخر دنيا بود.
بايد حس فوق العاده اى باشه...حسى که من تاحالا لمسش نکردم...اينکه : شعرايى ک باتموم احساست مى نويسى مخاطب داشته باشن....!!!تو درک نمى کنى منو...هيچوقت.....
این روزهایم به "تظاهر"میگذرد.تظاهر به بی تفاوتی. به بیخیالی . به اینکه مهم نیست!! وچه سخت میکاهد از جانم این نمایش لعنتی......
بزار تو حال خودم باشم..... نمیخوام رویاهای تو از هم بپاشن.....
به فرض که برای دل کندن از تو، از هفت خوان گذشتم؛ با خوان هشتم - چشم هایت - چه کنم...؟!
دِلـَـــــمــ ؛ گـ ـاهے ميــگيـــ ـرَد ! گـ ـاهے ميــ ـسوزَد ! و حَتے گــ ـاهے ، گــ ـاهے نـَ ـه _خِيــلے وَقتـــ هـ ـا_ ميـــ ـشِکَند ! امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد ...
قـلـبـم را بـه كـفـش هـايـت مـيـدوزم تـا بـا هـر قـدم كـه دورتـر مـيـروي زخـمـي تـازه بـردارد!
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}